☆𝐓𝐡𝐞 𝐝𝐲𝐢𝐧𝐠 𝐬𝐭𝐚𝐫☆

ₘₐybₑ ᵢ'ₘ fᵢₙₑ ₒₙ ₜₕₑ ₒᵤₜₛᵢdₑ, bᵤₜ ᵢ'ₘ ₕₒₜ ᵢₙₛᵢdₑ:>>>

دو خط موازی:)

معلم گفت: دو خط موازی هیچ وقت به هم نمیرسن...
مگر اینکه یکی از آنها خود را بشکند...
گفتم: من خودم رو شکستم؛ پس چرا بهش نرسیدم؟؟!
لبخند تلخی زد و گفت:
شاید او هم به سوی خط دیگری شکسته باشد.
شاید

 

08:27

2024-9-20

-Ani

بدبخت ترین عضو بدنم!!!

بیا می‌خوام حرفایی که درِ گوشِت باید می‌زدم رو بزنم.
می‌دونی بدبخت‌ترین عضو بدنم کجاست؟
شاید با خودت بگی قلبش، ولی نه، قلب من تکلیفش مشخصه، اون تورو می‌خواد خیلی راحت.
بدبخت‌ترین عضو بدن من مغزمه، اون مدام می‌گه خفه‌شو، ازش دورشو بهش فکر نکن.
اما وقتی عکستو می‌بینه نرم می‌شه، گم می‌شه می‌پیچه به خودش، وقتی موزیکی می‌شنوه یاد تو میفته تصورت می‌کنه، می‌گه این همونه...
مدام و مدام تو دوراهی منطق و احساسات..

 

00:11

2024-9-19

-Ani

تنهایی:)

می خواهم برایت تنهایی را معنی کنم
در ساحل کنار دریا ایستاده ای و هوای سرد و صدای موج
به خودت می آیی یادت می آید دیگر نه کسی است که از پشت بغلت کند
نه دستی که شانه هایت را بگیرد و 
نه صدایی که قشنگ تر از صدای دریا باشد
فقط چند قطره اشک و تصویر لعنتی...

 

22:15

2024-9-17

-Ani

امروز:)

امروز رفتم پارک....
پارکی که توش بچه گیام رو گذروندم 3>
نشستم رو تاب....
پارک خلوت خلوت بود فقط دوتا بچه کوچولو بودن!!
داشتن دنبال هم میدویدن و بازی میکردن که یهو دختره خورد زمین،نمیدونم چیشد که یهو از رو تاب بلند شدم دویدم سمت دختره و بلندش کردم....
اون دختر کوچولو داشت گریه میکرد،دستمو گذاشتم رو سرش و موهاشو نوازش کردم که پسره اومد دستشو گرفت و سمت دختره برگشت و گفت خوبی؟! چرا گریه میکنی؟!گریه نکن چیزی نشده که تو قوی هستی نباید گریه کنی که....
پسره دستشو گرفت و برد سمت سرسره ها تا بازی کنن منم رفتم نشستم رو نیمکت مشغول تماشا کردنشون شدم که یهو تصویر خودمو و اونو دیدم:)
تک تک خاطراتم یادم اومد و راه افتادم سمت سرسره ها....
دستمو گذاشتم رو سرسره که یهو چند تا بچه رو دیدم 
اونا کسی نبودن جز خودمو اکیپم 
تک تک لحظه های اونموقع برام تکرار شد و انگار برگشتم اون زمان،۶سال پیش:)))
خودمو دیدم که چجوری با دوستاش بازی میکرد و چجوری میخندید...
شاید بهم بخندین ولی کل پارک رو راه رفتم و تموم خاطراتم از بچه گیام تا الان برام مرور شد:>>>
زندگی منی که رنگی رنگی بود شد سیاه...
کاش هنوزم بچه بودم:)

 

01:22

2024-9-14

-Ani

شازده کوچولو:)

شازده کوچولو

•شازده کوچولوگفت: به نظر میرسه آدم چیزای زیادی برای خوشبخت بودن لازم داره.
•گفتم: نه اینطور نیست. 
خوشبختی از بودن میاد نه از داشتن؛
از تقدیر و قدر دانی بابت هر آنچه الان داری، نه عجله برای بدست آوردن چیزایی که نداری.
آسون ترین و مستقیم ترین راه خوشبختی خوشحال کردن آدمهایی هست که در اطرافمون هستن. عشق رو باید با عشق ورزیدن یاد گرفت. همه ی ما توانایی عشق ورزیدن داریم، حتی با یه لبخند، چون این کار به همون اندازه به خود ما انرژی میده که به کسی که بهش لبخند زدیم.
🍀🤍🖇

 

23:57

8_9_2024

-Ani

پیر زن و پیر مرد:)

پیر مرد از صدای خر و پف پیر زن هر شب شکایت داشت.
پیر زن هرگز نمی‌پذیرفت.
شبی پیر مرد آن صدا را ضبط کرد که صبح حرفش را ثابت کند.
اما صبح پیر زن دیگر هرگز بیدار نشد.
و آن صدای ضبط شده لالایی هر شب پیر مرد شد…“

اون پیرمرد عاشق و دلباخته پیرزن بود و یک عشق واقعی بین اونا بود:)

 

22:46

7_9_2024

-Ani